فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

دختر کوچولوی من

5 ماهگی عسل مامان

                                 ماهگیت مبارک عزیزدلم   این ماه هم گذشت و چه زود گذشت.......... توی این ماه فروزان کوچولوی من حسابی شیطون شده. دست وپا میزنه در حد دوچرخه سواری . خیلی غلت نمیزنه و یه کم تنبله. فقط شبها یادش میفته. دیگه انگشت شصت پاشو به راحتی میخوره. صداهایی که درمیاره خیلی بیشتر شده و جیغ هم میکشه. گاهی خنده های بلندش دل آدمو میبره. دندوناش خیلی میخاره و لثه هاش سفید شده. همه چیزو میبره توی دهنش و میخوره. خیلی بیقراری میکنه. کلا نق نقو شده ...
23 خرداد 1393

گردشهای فروزان خانمی

اینجا دخملی رفته باغ بابابزرگش حسابی گشت و گذار، ولی اول کاری خوابید.....چه خوب شد که خوابید                                                  و نماهایی از اطراف باغ پدرشوهرم.... و اینم فروزان گلی                       و اینجا هم آبشار تنگه داستان ........  &nbs...
11 خرداد 1393

چهارماهگی فروزان گلی

دختر نازنینم، داره روزها میگذره و شما بزرگتر میشی و من میمونم و دنیای شیرین بچگیت و یه دنیا عکس و خاطره این ماه خیلی شیطونتر شدی هااااااااااااااااااا . دوست داری همش بازی کنی. دیگه میتونی عروسکهاتو خوب توی دستت نگه داری و البته خوب بخوری    آخه هر چیزی گیرت میاد رو فرو میکن توی دهنت.                                                                               &n...
3 خرداد 1393

عکسها و حرفهای جا مانده از سه ماهگی گل دخترم

یک ماه دیگه هم طی شد.... از لحظه آشنایی ما سه ماه میگذره.... سه ماهه من مادرم. دخترم هم بزرگ شده و حسابی خوش خنده... دیگه با خنده هاش دل همه رو میبره....دل مامان و باباشم حسابی برده....کجا؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم!!!!!!                           عید امسال دخملی من سه ماهگی رو طی میکرد... اولین نوروز... اولین سفر.... اولین عیدی....            فروزان کنار حوض ماهی حیاطمون این ماه دخملی حسابی وروجک شده. دیگه کلی جا به جا میشه...  آروم و قرار نداره. حتی توی خواب هم... و بعد عید کاملا خوابش ...
27 ارديبهشت 1393

گاهی وقتها، بعضی روزها.....

گاهی وقتها، بعضی روزها، بدجوری دلم میگیره باز یه بغض سرد و سنگین..........................   دختر برگ گلم، این روزها حال مامانی خیلی خوب نیست. نمیدونم چرا........ خسته ام و حال و حوصله کارایی که دوست دارمو ندارم. فقط وقتی میبینمت و برام میخندی آرومم. دوست دارم خوب باشم چون حال و هوای من میشه حال و هوای دخترکم. کاش که این روزها بگذره. کاش..... میدونم باید قوی بود تا این روزها بگذره. هیچ وقت نمیشه که حال تو خوب باشه. میدونم نمیشه همیشه شاد باشی. نمیشه همیشه خوش باشی. روزهای ناخوشی هم هست. روزهای خستگی هم هست. روزهایی هست که دلت بخواد کسی رو داشته باشی تا براش دردودل کنی. روزهایی خواهی داشت که دلت پر غص...
10 ارديبهشت 1393

مادر... مادر... مادر

فروزانم، امسال اولین سالیه که منم مادربودن رو با تمام وجود حس میکنم. حسی که بودن تو به من بخشیده. حس قشنگی هنگام آغوش کشیدن و بوسیدنت...... وقتی به چشات نگاه میکنم و عمق معصومیت رو توی نگاهت میبینم.... وقتی دستای کوچولوت انگشتم رو محکم میچسبه... وقتی میبینم با بیدار شدنت دنبال من میگردی و مامان رو میخوای.... وقتی تا منو میبینی یه لبخند مهمونم میکنی.... وقتی که فقط آغوش من میتونه آرومت کنه.... وقتی میبینم وجودت از ذره ذره وجودمه.... اونوقته که میفهمم برای خوشبخت بودن، مادربودن کافیست .                 &nb...
1 ارديبهشت 1393

سه ماه گذشت

                          دختر نازنینم مثه برق و باد این روزها میگذره. روزهای کنار تو بودن... هر روز توی آغوشمی و من شاد از داشتنت... یه روز با خنده هات خندیدم و یه روز اشک ریختم از بیقراریهات..... چه شبها بیدار موندم تا تو بخوابی و روزهایی که منتظر موندم تا تو بیدار شی.... میدونی چرااااااااااا آخه همه زندگی من شدی دخترم، فروزان .                       ماهگیت مبارک عزیزدلم        ...
28 فروردين 1393