فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

دختر کوچولوی من

چهارماهگی فروزان گلی

1393/3/3 19:26
نویسنده : مامان نرگس
361 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم، داره روزها میگذره و شما بزرگتر میشی و من میمونم و دنیای شیرین بچگیت و یه دنیا عکس و خاطرهمتنظر

این ماه خیلی شیطونتر شدی هااااااااااااااااااا . دوست داری همش بازی کنی.

دیگه میتونی عروسکهاتو خوب توی دستت نگه داری و البته خوب بخوری خندونک  آخه هر چیزی گیرت میاد رو فرو میکن توی دهنت.

 

                                                                                            

به رنگ لیمویی علاقه نشون میدی. به چیزهای رنگی خوب نگاه میکنی ولی روی رنگ لیمویی زوم میکنی.

روزهای اخر این ماه تونستی دمر بشی و خوشت اومده بود و مدام تکرار میکردی. چند بار هم تونستی انگشت شصت پاتم مزه کنی...مثه اینکه خوشمزه بود چون همه تلاشت رو میکنی تا بتونی مدام بخوریش.چشمک

مدل شب خوابیدنت هم عوض شده . اگر خواب هم باشی ساعت 12 یا 1 بیدار میشی و تا 2 الی3 و حتی بیشتر بیداری و بازیگوشی میکنی. البته آخراش گریه هم میکنی و من توی حالت خواب آلود باید باهات بازی کنم.

روز آخر رفتیم واکسن 4 ماهگیت رو هم زدیم. خداروشکر اذیت نشدی . از سری قبل خیلی آرومتر بودی و یه تب خیلی خفیف داشتی و چون دختر خوبی بودی همون شب واسه اولین بار بردیمت پارک. و دختر نازم با اینکه خوابش میمود ولی همش اطراف رو نگاه میکرد. راستی وزنت 7.100 کیلو و قدت هم 67 شده بود.

 

            

نسبت به ماه قبل خنده هات کمتر شده و کنجکاویت بیشتر. دیگه وقتی چیزی رو میبینی نمیخندی بلکه اول پردازش میکنی و خوشت اومد بعدش میخندی.

روز 23 ام عقد دایی جون بود و شما حسابی منو رقصوندی توی مجلس. همش گریه وبیقراری ...حتی خوب شیر هم نخوردی. خلاصه ما هیچی نفهمیدیم.

اماااااااااااااااااا

اولین لباس خوشگلی که برات دوخته بودم رو توی مجلس پوشیدی و حسابی ناز شدی ولی چون آروم نبودی عکس خوبی ازت ندارم. باید بعدا دوباره بپوشی تا ازت عکس بگیرم. لباستو با لباس خودم ست کرده بودمخندونک.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                            

 

            

 

            

      

 

          

                

                                 

 دخملی رو با گلهای حیاط خونه مادرجونیش غلطوندیم. عزیزم که با تمام کنجکاوی نگاه میکردی ....اینا با من چیکار میکننخنده

 

                                  

                               

 

و اینم یه خواب ناز........

 

            

پسندها (7)

نظرات (21)

مامان مینای آرتین
3 خرداد 93 23:16
وااااااااااای فروزان چه لباس قشنگی، چه مامان با سلیقه ای. خاله جونم با این لباست فوق العاده شده 1000 ماشالله. چشم نخوری انشالله
مامان نرگس
پاسخ
مرسی خاله جون
مامان مینای آرتین
3 خرداد 93 23:16
مامان نرگس لطفا به من و آرتینم رمز بده
مامان نرگس
پاسخ
چشششششششششم
خاله ناديا
4 خرداد 93 8:53
به به به اين دختر و به اين لباس و به اين گوشواره ها و اين خواب فرشته اي. خدا نگهش داره اين دخترنازمون رو.
مامان نرگس
پاسخ
قربونت برم خاله نادیای مهربون و گل خودم.....خیلی دوست دارم
خدیجه
4 خرداد 93 8:58
سلام نرگس جانم عزیزم خیلی خانومی برای منم خیلی زحمت کشیدی فدای همه مهربونیهات خواهرشوهرگلم وبلاگت عالی بود عالییییییییییییی دخمل نازمم که میترسم بغلش کنم ازراه دوربوسیدمش و همه عکسهاش دیدم مواظب خودت وفروزان عزیزمان باش دوستتدارت
مامان نرگس
پاسخ
سلام عزیزم.ممنونم عروس خانم خواهش میکنم گلم وظیفه بود....قربونت برم محبت داری
مامان الی و محیا بانو
4 خرداد 93 9:01
ای قربون اون لباس پرنسسیت عروسک....خوشگل بودی خوشگل تر شدی
مامان نرگس
پاسخ
مرسی خاله جونم
مامان الی و محیا بانو
4 خرداد 93 9:02
آخی....پاهاتو میخوری...محیا تازه یاد گرفته بخوره...عکسشو میگیرم میذارم خدارو شکر واکسنت خوب بود....
مامان نرگس
پاسخ
ای جونم محیا بانو...فروزان چند باری خورد بعد الان چند روزه یادش رفته
مامان الی و محیا بانو
4 خرداد 93 9:02
یاد شب بیداری ها بخیر...محیاهم ساعت ۳ پامیشد واسه بازی....
مامان نرگس
پاسخ
وای نگو الهام جون...حالا امشب که فروزان خوابیده من خوابم نمیاد
مامان کارن
4 خرداد 93 9:04
ای جان منی با اون لباس ناناست همیشه به عروسی
مامان نرگس
پاسخ
قربونت برم عزیزدلمانشاله عروسی کارن خوشگله خودمون
مامان الی و محیا بانو
4 خرداد 93 9:05
دعوام نکن ها....رمزت چی بود؟!
nazanin
4 خرداد 93 9:17
عزیزممممممممممممممممممممممممممممممم، وای که چقدر این دختر نازه، خاله قربونش بره، وای دلم غش رفت براش، عزیزمممممممممممممممممم، انشاا... همیشه شاد و باشید دوست مهربونم، روز به روز این دخملمون نازتر و خوشگلتر میشه، از طرف من کلی ببوسش، حتما براش اسفند دود کن هزارتا بوس
مامان نرگس
پاسخ
مرسی نازنین جونم...خدانکنه خاله جونم...از منم یه بوس گنده به خاله مهربونم
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
5 خرداد 93 8:33
هزار ماشالله ب فروزان گلی ک اینقده ناز و شیطون شده ب غذا خوردن ک بیفته خوابش هم بهتر میشه
مامان نرگس
پاسخ
قربونت فاطمه جون....خداکنه اینطور بشه..خانم خانما تا لنگ ظهر میخوابه و من همش یا خوابم میاد و دلهره کارامو دارم یا اینکه بیدارم و تو بیداری چرت میزنم...خواب شب یه چیز دیگه است
مامان مریم
10 خرداد 93 10:55
ماشاله این خانوم کوچولو چقدر بزرگ شده ..چقدم خوردنی و خوشگل شده خدا حفظش کنه...نرگس خانوم هنرمند بودیا رو نکرده بودی
مامان نرگس
پاسخ
ممنون مریم جون...لطف داری کم کم رو میکنیم
مامان مریم
10 خرداد 93 10:56
ماشاله این خانوم کوچولو چقدر بزرگ و خانوم و خوردنی شده...لباس مامان دوزشم خیلی خوشگل شده...همیشه شاد باشین
آنابل
11 خرداد 93 0:40
وای خدای من! فروزان عزیزموووووو... چقدر بزرگ و خانوم شده. الهی خوشبختی شو ببینی نرگس جون. مدرسه رفتن، دانشگاه رفتن، عروس شدن و....... خدا حفظش کنه. ماشاالله خیلی ناز و دوست داشتنیه. بوووووووس.
مامان نرگس
پاسخ
ممنونم آنابل جونم.....انشاله روژا جونم رو خدا براتو حفظ کنه......قربونت برم
مــن و آوايي قــلــمــبــه
11 خرداد 93 4:39
دکتر گفت: برایت آرامبخش نوشتم! اما هر چه داخل نسخه ام نگاه کردم، نام تو نبود...!!!
مــن و آوايي قــلــمــبــه
11 خرداد 93 4:42
عزيزمي خواهر مرسي كه مدام به يادموني
مامان نرگس
پاسخ
خواهش میکنم دوست من
مــن و آوايي قــلــمــبــه
11 خرداد 93 5:02
اي جونم دختر ناز و شيطونم
مامان مهربون
17 خرداد 93 17:58
سلام عزیزم بازم بیا تو وبلاگم و نظر بده خیلی خوش حال می شم بیای به نظرت چی کار کنم که وبلاگم بازدید داشته باشه و پر نظر باشه ترو خدا بهم بگو
مامان مهربون
17 خرداد 93 18:26
خواستم بگم شما چه جوری یک مطلب را در هر صفه اول می ذارید مثل همونی که عکس نی نیتون رو گذشتین و نوشتین خدایا موا ظبش باش
مامانی مهربون
18 خرداد 93 13:21
سلام گلم ممنونم از این که جوابم را دادی بازم بیا تو وبلاگم و به بخش آشپزیش سر بزن یه وقت فکر نکنی که من دیگه مطلب نمی ذارما چرا می ذارم فقط منتظر باش تابستون بیاد و ماجراهای عطیه را بخون و ببین
مامان نرگس
پاسخ
سلام عزیزم...خواهش میکنم اتفاقا من لباسهای دخترانه اشو دیدم خیلی خوشم اومد ...میخوام واسه فروزان بدوزم
مامان زینب
22 خرداد 93 2:31
وای بچه هر چی نازتر اداهاشم بیش تر به قول مامان الی یادش بخیر شب هایی که امیر حسین تا 8 صبح بیدار بود یعنی اصلا نمی خوابید قربون برم الهی چقدر قشنگ شده با این لباسش خوش به حال فروزان خانم که مامانش اینقدر هنرمنده