فروزان در نوروز 96
بهار زندگیم؛ روزهایم بهاریست وقتی تو باشی......
وقتی آرام با عروسکهات بازی میکنی...
وقتی حرفها و کلمات جدید ازت میشنوم
وقتی از سروکولم بالا میری و من خسته نگات میکنم
روزهایی که دنبال بهونه میگردی واسه بیقراری...
روزهایی که میشی همدم تنهایی هام
حتی روزهایی که کلافه میشم و دنبال ی ساعت استراحت میگردم
بازم میگم خدایا شکرت که هستی.............
فروزان و سفره هفت سین.....امسال کلی ذوق داشت واسه چیدن هفت سین...و مدام در حال جابه جا کردن وسایل روی میز بود
وقتی ازش میخوای ی ژست خوب بگیره ..
داریم میریم عید دیدنی.....چقدر امسال ذوق میکرد از مهمونی رفتن....مدام دلش میخواست بریم عید دیدنی
از اینکه مهمون هم میومد خیلی خوشحال بود و توی پذیرایی کمک میکرد....عاشق چیدن بشقاب و تعارف کردن بود و کلی بار از دوش من برداشت
توی باغ باباجی که هنوز شکوفه ها بیرون نیومدن...
کی باورش میشه این برف توی نوروز اومده باشه!!!!!!!! مسیر رفتن به گرگان .....جنگل توسکستان
خیلی زیبا بود
اینجا نمیدونم داره چی به آقاجون میگه!!!!
فروزان و طهورا...پارک شهر گرگان
ی خونه روستایی که توی پارک درست کرده بودن ....بسیاز زیبا و مشابه سبک واقعی که افراد زیادی رو جذب خودش کرد
وقتی فروزان میخواد ی عکس قشنگ بگیره
فروزان و طهورا.... مقبره شهدای گمنام