فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره

دختر کوچولوی من

روزی که نی نی وارد زندگیمون شد.............

1392/6/24 17:26
نویسنده : مامان نرگس
221 بازدید
اشتراک گذاری

می خوام برات بنویسم از روزی که وارد زندگی من و بابا شدی

از احساسم برات میگم......

 

 

 

من و بابا منتظر نینی نبودیم. بهش فکر می کردم ولی منتظرش نبودم تا اینکه مشکوک به

بارداری شدم و 2 بار ازمایش دادم ولی منفی بود. قرار شد برم سونو و دکتر گفت قبلش یه

ازماش دیگه بدم و من قبول کردم ولی اینبار تقریبا مطمئن بودم منفیه. 28 اردیبهشت بود. گفتم

زودتر برم ازمایش بدم و چون منفیه برم و به سونو هم برسم. تنها رفتم ازمایشگاه. انجا اصرار

کردم که سریع جوابشو به من بدن و منتظر نمونم.

 بعد از مدتی جوابشو به من دادن و من چیزی نپرسیدم و برگه جواب و گرفتم و اومدم تو راهرو. تا

جواب رو باز کردم دیدم بتا 1000 و مثبت. شوکه شدم و برگشتم و گفتم یعنی بتا 1000 و

مثبت.............

دیگه چیزی نفهمیدم . اومدم توی خیابون. به دیوار تکیه دادم و جواب رو نگاه میکردم.

انگار به رگهام خون اومدو قلبم تند تند می تپید. اصلا فکر نمی کردم مامان باشم. احساس

میکردم از من خیلی فاصله داری و باید حالا حالاها صبر کنم.

به بابایی زنگ زدم و گفتم بابا شدی. باورش نمیشد.

خلاصه تا وقتی برسم خونه بارها جواب رو نگاه کردم و قند توی دلم آب میشد.

 

و این معجزه خدا بود واسه زندگی من و بابایی

 

 

 

 

 

دوست دارم عزیز دلممممممممممممم

ای جاااااااااااانم قلب

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مریم
22 مهر 92 15:11
چقدر لحظه ی قشنگیه...بعد از اومدنش اون لحظه شیرینترم میشه...انشاله که وجودش براتون خیر و برکت باشه


انشاله که همینطوره ...ممنون عزیزم