فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره

دختر کوچولوی من

عزیزمامان 8 ماهه شده

1393/6/25 16:21
نویسنده : مامان نرگس
285 بازدید
اشتراک گذاری

دخملی مامان داره از کوچولویی خارج میشه و رفتارهاش مثه آدم بزرگا میشه. از نحوه خوابیدن گرفته تا حتی رفتارهاش..........

فروزان گلی آخرای این ماه چهاردست و پا رفتنو شروع کرد.. بدون اینکه به طور جدی سینه خیز بره.

توی حرف زدناش"ما، مممممم، با، باب، بببب" رو میتونی بشنوی.

بیشتر وقتها "هومممممممممممم" رو زمانی میگه که خوابش میاد .

و " ههههههههههه" رو زمان ذوق کردناش میگه....وقتی از چیزی خوشش میاد کلی سروصدا میکنه.

یه روز توی فروشگاه بودیم که یهو دیدم داره ذوق میکه و "هه هه هه " میگه ، تا سرمو برگردوندم دیدم غرفه اسباب بازیهاست و با دیدن اونا کلی ذوق میکنه.........برام خیلی عجیب بود که غرفه ظروف و وسایل آشپزخونه براش جذاب نبود و وسایل مربوط به خودشو خوب شناخته....اخه توی خونه هم عاشق اینه که جلو بوفه اسباب بازهاش وایسه و نگاه کنه....وقتی میذارمش یه چیزی رو انتخاب کنه همش دستشو میبره جلو و برمیگرده..نمیدونه چی رو بگیره..اخه همه رو میخوادخندونک

به غذاش زرده تخم مرغ و پوره اضافه شده که خیلی به زرده علاقه نشون نمیده....پوره سیب زمینی رو بهتر خورد....از وقتی توی سوپش گوجه میریزم بهتر میخوره..دخترم عاشق ترشی شده

دیگه راحت میتونه خودش وقتی دراز کشیده است بلند شه.

و همش آویزون منه...خیلی وابسته شده....برای بلند شدن و وایسادنش من باید باشم...با گرفتن چیز دیگه ای بلند نمیشه که وایسه

یه دقیقه تنها نمیمونه..نسبت به ماه قبل وابستگیش بیشتر شده . تا متوجه میشه نیستم اشک میریزه..چه اشکی. همش باید باشم. حتی وقتی میخواد بازی کنه.غمگین اکثرا کارام واسه نصفه شب میمونه..

ضربه زدن روی پاهاش رو خیلی انجام میده و گاهی هم روی چیزهایی که صدا تولید میشه خوب ضربه مبزنه...دیگه داره کاراش ارادی میشه

اگه دستش چیزی باشه و ازش بگیری ناراحت میشه و با تولید صدا ناراحتیشو منتقل میکنه و یا با ساییدن پاهاش روی زمین اعلام ناراحتی میکنه....داره کم کم از کنترل خارج میشهخطا.

وقتی کنارش دراز کشیدم سرشو مدام میذاره روی شکمم و دوست داره پشتشو اروم بزنی و اونم همش این کارو تکرار کنه...

جدیدا تا بالش یا جای خوبی پیدا کنه لم میدهآرام.

 

                           

 

این ماه یه سفر چند روزه رفتیم گرگان....اینجا فروزان آماده سفره.

 دریا هم رفتیم که توی یه پست جدا عکسهاشو میذارم...


وقتی گرگان بودیم پسرعموی منم به دنیا اومد..آقا رضا....

فروزان وقتی آهنگهای تبلیغات تلویزیونو میبینه گل از گلش میشکفه و وقتی سرپا باشه زانوهاشو خم و راست میکنه و وقتی نشسته باشه با کمر و شکمش بالا و پایین میره خنده اینم یه جور ذوق کردنشه....

اینجا با جدیت داره تی وی میبینه!!!!!!!!!

فروزان تو ویتامین سرای دایی جونخوشمزه

 

فروزان خانم روی میز کار بابا مشغول شیطونی بود که یهو دکمه بلندگو رو میچرخونه و صدایی که پخش میشد زیاد میشه و اینطوری متعجب نگاه میکنهآرام

 

اینجا فروزان خانم تازه از خواب بیدار شدن و پف پفیه!!!!!!

 

 

یه شب زلزله اومد شاهرود ترسوچقده من ترسیدم.....آخه فروزان خانمی تا 1.5 بیدار بود و اون شب نمیخوابید..حتی من چراغ خواب هم روشن نکردم. حدود 2 بود که توی خواب و بیدار دیدم تکون میخوریم شدید...جیغ کشیدم و فروزانو با یه دست اونم توی تاریکی بلند کردم و سمت در..احساس میکردم زلزله شدیدیه... اقای پدر هم از جیغ من بیدار شد و همش میگفت چی شده...متوجه زلزله نبود...اومدیم توی حیاط ...توی کوچه هم خبری نبود و همسر میگفت نه زلزله نبوده و خواب دیدی...ولی من هنوز نخوابیده بودم....خلاصه باورم شد که زلزله نبوده . ولی روز بعد فهمیدیم بلهههههه زلزله بوده.....فروزان طفلک چنان شوکه شده بود که حتی گریه هم نکرد....الهی بمیرم برات مامانی

 

 

پسندها (3)

نظرات (13)

آیداکوچولو
29 شهریور 93 15:56
امیدوارم دیگه هیچوقت زلزله نیاد وهیچ اتفاق بدی نیفته دوستم. همه ی عکسات نازن ولی اون عکسی که توی ویتامین سرا هستی خیلی دلنشینه قدم رضا کوچولو هم مبارک باشه
مامان نرگس
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان مینای آرتین
1 مهر 93 23:30
همیشه به سفر عزیزم، نرگس جون یه شب که آرتین دیر خوابید طبق اتفاقی که برای شما افتاد برای ماهم افتاد و زلزله اومد البته من از جام تکون نخوردم آخه خونمون طبقه دومه و پیش خودم فکر کرذم تا بخوام برمم پایین زلزله یا تموم شده یا تخریب کرده... فروزان گلی از همیشه خوشگل تر شده به جای من ببوسش
مامان نرگس
پاسخ
مرسی عزیزم... میدونی مینا جان من توی خوابو بیدار بودم و واقعا ترسیدم....خیلی وحشت کردم...وگرنه خیلیها که خواب بودن گفتن ما متوجه نشدیم!!!!!!!
مامان مینای آرتین
1 مهر 93 23:31
ببخشید بدون اجازتون نظرمیدم اما طبق تجربه شخصی من اگر یه کم به زرده تخممرغ کره یا روغن اضافه کنی شاید فروزان جون بهتر بخوره آخه آرتینم نمیخورد من کره میزنم میخوره
مامان نرگس
پاسخ
خواهش میکنم مینا جونم....من خوشحال میشم نظر برام بذاری اخه فروزان و ارتین همسن هستن و میتونیم ار تجربیات هم استفاده کنیم....
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
2 مهر 93 22:03
آخی ایشالا بلا دور باشه.علی الخصوص بلایای طبیعی نرگس جون باورت میشه گذر عمرو با فروزان گلی حس میکنم...انگار همین دیروز بود ک دایم سرمیزدم تا خبر تولدشو بخونم... خدا حفظش کنه.هزار ماشالله داره خانومتر و خوشگلتر میشه
مامان نرگس
پاسخ
ممونم فاطمه جان..انشاله قربونت برم..واقعا بزرگ شدن بچه ها نشونه گذر عمر و البته بزرگ شدن ما هم هست هااااااااااا
مامان کارن( رزیتا )
8 مهر 93 8:21
قربون فروزان گلی 8 ماهم برم من - قدم نی نی عموتون هم مبارک باشه
مامان نرگس
پاسخ
ممنونم خاله مهربونم
یه مامان
10 مهر 93 13:12
وای سلام فروزان جون چه قدر بزرگ شده شیطونی هاشم زیاد شده حالتون که خوبه؟راستی سه شنبه تولد عطیه بودش بگو دوباره چی شده !شانس من وبلاگم دوباره بهم ریخت یعنی مسدود نشده ها ولی هر چی رمزمو می زنم میگه درست نیست حالا خودم گفتم نکنه اشتباه می زنم دیدم نه بابا 2 بار با همون رمز و نام کاربری رفتم تو وبلاگم گفتم امکان نداره حالا عمرن دیگه وبلاگ بسازم والا کی حوصله داره دیگه مدرسه های عطیم شروع شده کلاس چهارمم که خیلی سخته دیگه بدتر خب دیگه کاریت نداشتم فروزان گلی رو ببوس دیگه نی نیمونم که بیاد بدتر بدتر میشه یه ماه دیگم میاد و دست من و باباشو میگره البته خواهرش یه چیز دیگس خدافظ عزیزم
مامان نرگس
پاسخ
سلام مامان مهربون...خوبید؟ ممنون که از خودت خبر دادی واسه وبلاگت متاسفم....نمیدونم چرا اینطوری میشه..نظر گذاشتن هم گاهی سخت میشه.... خودتو اذیت نکن...به فکر نینی تو راهی مون باش آخی عطیه جون..تولدت مبارک عزیزم.....سال دیگه ابجی گلت هم توی تولدت هست هااااااااا پس اومدن نینی نزدیکه..حتما حسابی سنگین شدی...خیلی مراقب خودت باش. ما هم چند روز نبودیم رفته بودیم گرگان.امروز اومدیم...فروزان حسابی بازیگوش شده ..هم شیرین و هم سخت شده روزهای ما
یه مامان
15 مهر 93 0:44
سلام ممنونم خوبیم اره منم عصابم از دست این وبلاگ خورد شده چشم به فکر نینیمونم هستم خیلی ممنونم اره دیگه سال دیگه تولداشون رو با هم می گیریم اره دیگه 3 هفته دیگه میرسه اره سنگین تر شدم مراقبم امیدوارم خوش گذشته باشه اره هر چی بگذره شیطون تر و بلا ترم میشه عطیم همین طور بود
آیداکوچولو
16 مهر 93 17:03
سلام دوست نازم امیدوارم شاد باشی اومدم روزمون رو تبریک بگم روز همه ی فرشته ها مبارک
cafearoos.com
19 مهر 93 10:49
اییییی جان قیافشووو...
کافه عروس
19 مهر 93 18:55
ای جان ، چه نازه ، خدا براتون نگهش داره
آیداکوچولو
25 مهر 93 18:41
سلام دوست گلم امروز 9ماهه شدی مبارکه هوراااااااااا
مامان نرگس
پاسخ
سلام ایدا جونم مرسی دوست عزیزم
setareh
25 مهر 93 19:20
سلام عزیزم .. من بعد مدتها با یه وب جدید اومدم اگه دوست داشتی بیا پیشم خیلی خوشحال میشم .... دلم براتون تنگ شده بود تو وب بچه ها گشتم تا پیداتون کردم تو خصوصی رمز رو برات میزارم
مامان نرگس
پاسخ
سلام ستاره جون.....خیلی خوشحالم اومدی.....دلم برات تنگ شده بود اومدمممممممممم
setareh
25 مهر 93 19:21
این دخمل ناز چقدر بزرگ شده ماشاالله