فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

دختر کوچولوی من

این چند روز.....

1392/8/20 18:52
نویسنده : مامان نرگس
346 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گل من، میدونم که حالت خوبه چون حسابی شیطونی میکنی و مامانی از حس کردنت

کلی ذوق میکنه

ولی چند روز قبل حسابی منو ترسوندی. با اون اتفاق خیلی ترسیدم و درد هم داشتم. دکتر

که رفتم ضربان قلبت منظم بود ولی دکتر میگفت اگه مشکلم بدتر بشه ممکنه نشونه این  باشه که داری میای

با تمام اشتیاقی که واسه دیدنت دارم ولی دلم میخواد تا آخرش رشد کنی و به وقتش بیای..

دخملی مامان، حسابی مامانی ترسیده بود. دیگه همش استراحت کردم. بابایی کلی هوامو

داشت. خیلی نگرانت بود. این چند روزو استراحت کردم و کم کم حالم بهتر شد. تازه همون

شب   هم اومد به سراغم. تا روز بعد هم ادامه داشت. روز بعد

شدیدی که منو دچار حالت تهوع انداخت و آخرشم شکوفه بارون شدم. من نمیدونستم به

کدومشون فکر کنم. این چند روز خیلی سخت بود و من به عشق اینکه دختر نازم حالش خوب

باشه همو رو تحمل کردم تا بیای و با دیدنت تموم غصه هام فراموش بشه.

عزیزدلم بعضی وقتها اونقده لگد میزنی و منم که قلقلکی.... خندم میگیره. خداروشکر حالت

خوبه و من با خوب بودنت خوبم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان زینب
13 آبان 92 1:05
سلام هر وقت از سختی ها گلایه می کنم بهم می گن بهشت زیر پای مادران است و هیچ کس نمی فهمه که بهشت ما همین دنیاست وقتی کودک کوچکمون بهمون لبخند می زنه تمام خستگی ها از تنمون میره نگران نباش عزیزم استراحت مطلق داشته باش فرشته کوچولو دل تو دلش نیست تا بیاد تو بغل مامانیش فکر کنم استامینفون ساده واسه دندون درد ضرری نداشته باشه از دکترت یه سؤال بکن مواظب خودت باش ما را از حال خودت بی خبر نذار


اره زینب جون گلایه ای نیست. همش عشقه به موجودی که از وجودمون سرچشمه گرفته....
امروز رفتم دندون پزشکی ولی گفت باید با اجازه دکتر زنانت کاری برات بکنم و یا اینکه استامینوفن مصرف کنی...باید برم پیش دکترم ببینم چی میگه
بهار مامانه برسام
13 آبان 92 5:03
گل نازم اول اینکه ممنون از لطف و محبتت که به ما سر میزنی و بهمون لطف داری

دوم اینکه گل نازم نگران نباش این وروجکا خودشون بهتر میدونن وقت اومدنشون کیه برسام من که خیلی عجله داشت تازه شش ماهم تموم شده بود و اول ماه هفتم بودم که آقا عزم اومدن کردن و صحیح و سلامت با وزن 3کیلو 420گرم و قد عالی و دور سر مناسب تشریف آوردن به این دنیا

نگران نباش توکل کن به خدا

انشاالله که نی نی نازت به سلامتی دنیا میاد و امیدوارم که زایمان راحتی هم داشته باشی

من یه مقدار به خاطر تنش هایی که داشتم و اعصاب خوردی به حالت اورژانس رفتم بیمارستان فشارم رویه 19 بود وقتی بردنم اتاق عمل و دکتر از ترسش بیهوشم نکرد و از بی حسی استفاده کردن و البته چه بهتر که زایمانم این مدلی بود چون شاهد تولد پسر نازم بودم و همونجا اولین بار که دیدمش هیچ وقت از یادم نمیره و مثل یه فیلم همیشه تصاویر اتاق عمل تویه ذهنمه

از من میشنوی شما هم بی حسی رو انتخاب کن یه کم آمپول نخاعیش درد داره ولی هم خطرش از بیهوشی کامل کمتره هم دردسر به هوش اومدن و بدحالی و .... رو نداری و مهمتر از همه اینکه میتونی بدون درد و با آرامش شاهد تولد فرشته ی کوچولوت باشی

گل نازم از صمیم قلب برات آرزوی سلامتی و زایمانی راحت رو دارم انشاالله که نازگلت به سلامتی دنیا میاد و میشه همه ی زندگیت

منو ببخش که دیر بهت سر زدم این چند روز یه کم حال روحیم خراب بود البته هنوزم کامل رو به راه نیستم ولی دیدم بی ادبیه اگه نیام و بهت سر نزنم

برات آرزوی بهترین ها رو دارم




ماشاله برسام وزنش خوب بوده. اگه تا ماه اخر میموند که قربونش برم و هزار ماشاله یه تپلوی به تمام معنا میشد جیگر خاله....ای جان


خاطره به دنیا اومدن بچه ها خیلی جاودانیه...همونطور که بودنشونو با چیزی نمیشه وصف کرد لحظه تولدشونو بهترین لحظه هاست. منم چون دوست دارم اون لحظه ها رو شاهد باشم دوست دارم طبیعی باشه. حالا ببینم چی میشه و خدا چی میخواد

بهار مامانه برسام
13 آبان 92 5:11
یه چیز جالب یادم افتاد بهت بگم :

میدونی من تا لحظه ای که برسام وروجکم دنیا اومد نمیدونستم جنسیت جنینم چیه.....

حتما تعجب کردی حالا بهت بگم چرا بیشتر تعجب میکنی

از همون بار اول که رفتم سونوگرافی برای تشخیص و تعیین جنسیت جنین هیچ دکتری نتونست جنسیت جنینم رو تشخیص بده چون جنینم پشتش رو میکرد به سمت دستگاه بار ها و بارها تا قبل زایمانم رفتم سونوگرافی و جاهای مختلف هم رفتم چون فکر میکردم شاید دکترای قبلی نتونستن ولی هر بار هرجا رفتم همین اتفاق تکرار شد و وروجک من تویه دلم میچرخید و پشتش رو به سمت دستگاه میکرد حتی روز آخر که داشتن میبردنم اتاق عمل ازم آزمایش گرفتن و یه بار دیگه بردنم تویه همون بیمارستان برای سونوگرافی تا اندام های جنینم برای بار آخر چک بشه دکتر همه ی اندام ها کلیه،کبد،قلب و...رو چک کرد و همه چی عالی بود ولی هر بار خواست اندام جنسی جنینم رو ببینه موفق نمیشد و میگفت جنین تکون میخوره و پشتش رو به ما میکنه

این جالب ترین خاطره ی دوران بارداری منه همه ی دکترها میگفتن این نادرترین اتفاق در بارداریه که جنین اجازه نده اندام جنسیش دیده بشه و هر دکتری که من رفتم میگفتن بار اولیه که چنین چیزی رو میبینن و از تو چه پنهون من خیلی میترسیدم که خدایی نکرده زبونم لال جنینم نکنه ناقص باشه ولی خدا رو شکر به دنیا که اومد دکتری که دنیاش اورد و جریان رو میدونست بهش گفت فسقلی حالا پشتتم که به ما بکنی ما میدونیم که شما یه آقا پسر نازی که خیلی هم واسه دنیا اومدن عجله داشتی و من اونجا بود که فهمیدم نوزادم پسره

جالب بود؟




وای بهار جون چقدر جالب. تا حالا نشنیده بودم. چه خاطره قشنگی برات مونده و چقدر خوبه که ادم همش منتظر باشه ببینه جنسیت نینی نازش چیه......

الهی قربونش برم من که همه چیزش قشنگه