بازم گردش........
آخر هفته و باغ باباجی و فروزان
از این حالت لبات و کلاه کجت خندم میگیره خوب!!!
میترسید روی علفها راه بره!!! وامیستاد تا ما بغلش کنیم و فقط جایی که علف کمتری داشت راه میرفت..
تا شا خه نازکی هم بهش میخورد میگفت " درد".......
بیرون رفتنمون هم داستانه!!!!!!!!!
اینجا میخواستم ازش عکس بگیرم گریه میکنه میگه گوشی رو بده عکس ببینم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی