دی ماه..........
دی، دی، دی..... تا قبل از اینکه بیای نمیدونستم این ماه هم میشه یکی از ماه های محبوب من. تا حالا 25 ام هر ماه برای من خاطره اومدنت زنده میشد. من روزها رو میشمردم تا 25 ام می اومد و نوری قلبمو روشن میکرد که دخترم یه ماهه دیگه بزرگ شده. حالا داره کم کم اون روز دوست داشتنی میرسه. 25 دی و یکی یه دونه من داره یک ساله میشه.
سراپا شوقم... سراپا شورم.... مثه همون روزی که اومدی... مثه روزهای قبلش که منتظرت بودم... پر از احساس ناب مادرانه.
تو اومدی تا حس کنم اشک های گرم مادرانه ها رو..... تو اومدی تا درک کنم گذشت و فداکاری رو.... اومدی تا بفهمم دنیا چقدر کوچیکه اگه تو نباشی... تو اومدی تا بشنوم صدای زندگی رو.... تو اومدی تا دنیای من پر بشه از دنیای کودکی تو.
کلمه ای پیدا نمیکنم که برات بگم. برات بگم که بهترینی برای قلب مامان. بهت بگم دوست دارم و از داشتنت چقدر خوشحالم.
خوشحالم که تو هستی تا منم مادر باشم.
خوشحالم که هنوزم انگشتای کوچولوتو دور یه انگشت من میپیچی.
خوشحالم که هنوزم آغوش من برات امن ترین جای دنیاست.
خوشحالم روزانه های منو یه رنگ دیگه ای دادی.
خوشحالم که تو هستی.............