فروزان و طبیعت پاییزی و برفی
آواز شب و رقص سایه های پر نور.
می ترسم قدم بگذارم و برگی خشکیده را له کنم.
شایدی تو از آنجا بگذری و صدای ناله برگ دلت را بلرزاند.
( فروزانم این از نوشته های مامانه .... سال 84) همیشه خط آخرشو دوست داشتم و برات نوشتم تا یادگاری بمونه. شاید بازم از نوشته های قدیمی ام بران نوشتم....شاید .
فروزان در پارک جنگلی اَلنگ دره گرگان
عاشق کنجکاویهاتممممممممممم.
این مسیر جاده جنگلی توسکستان به سمت گرگانه..... خیلی زیباست
از این درخت خیلی خوشش اومده بود. اول با دقت تمام نگاه میکرد. کنجکاویش با اخم بود. بعدش هم خوشحال...... وقتی برش داشتم بازم تلاش میکرد که منو بزار بالای درخت.
البته باباشم از این درخت خوشش میاد... پدر و دختر خاطره دارن از اینجا.
توی این مسیر پر درخت اون وقتها هم که فروزانم نبود همین جا توقف میکرد تا چای بخوره...
آقای پدر دارن برف رو به دخملیشون نشون میدن.