فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

دختر کوچولوی من

انتظار شیرین یا سخت!!!!!!!!

1392/10/22 13:55
نویسنده : مامان نرگس
229 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم، امروز رفتم دکتر تا ببینم تا کی واسه اومدنت صبر کنم..

دکتر گفت تا شنبه 28 ام فرصت داری که بیای و اگر نیومدی برم بیمارستان تا در مورد وضعیتم

تصمیم بگیرن.

نمیدونم چی پیش میاد ولی از خدا میخوام هر جور صلاحشه نگهدارت باشه تا به وقتش بیای.

ولی مامانی خیلی بیقرارتم.. خیلی.

دیگه هر شب خواب اومدمنتو میبینم.. پریشب خواب دیدم دیگه دخملی نیستی...

به دنیا اومدی دیدم پسری .. شایدم تا حالا پسر بودی و من خبر نداشتمنیشخند

خلاصه مامانی هم نگرانم که چی میشه و هم منتظر... این انتظار هم شیرینه و هم یه کم سخت.

وقتی به این فکر میکنم که عزیزم، عشقم داره میاد قلبم تند تند میزنه و بیقرار میشم..

یه حس خاص دارم. خیلی خاص...

دارم از آخرین روزهایی که توی وجودمی لذت میبرم..

میخوام آخرین تکونات، آخرین شنیدن صدای قلبت، آخرین روزهای با تو بودن رو تا همیشه به یاد

داشته باشم م و خودمو آماده کنم برای به آغوش کشیدنت..حس کردنت، بوییدنت.

آخ که چقده دلم میخواد زودتر ببینمت.

عزیزم، دختر کوچولوی من، عروسک من بیصبرانه منتظرتم بغل

40 هفته انتظار تبدیل شد به 40 روز و حالا شاید 40 ساعت و شایدم ..........

من اصلا باورم نمیشه که یه موجود معصوم و ناز قراره به من بگه مامان.

یعنی من مادرم... اصلا باور کردنی نیست... مادر

 خدایا شکرت.

                                                    

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان زینب
23 دی 92 1:15
سلام خوبی گلم واقعا روزهای آخر انتظار سخته دیگه طاقت نداری که بیاد اگه به دنیا بیاد و پسر باشه که خیلی با مزه می شه البته پیش اومده ها ولی شما نگران نباش الان سونو ها خیلی دقیقا نازگلمون صد در صد گیس گلابتون راستی اسم این فرشته کوچولو چیه من از مطالبت متوجه نشدم ؟ خیلی مواظب خودت باش .
مامان نرگس
پاسخ
زینب جون ممنون که به من سر میزنی.... احتمالا فروزان. این روزها باباش میگه فروزان..من میگم بزار دخملی بیاد ببینمش بعد بگم اسمش چی بهش میاد
مامان اهورا(نرگس)
23 دی 92 15:23
آخی...عزیز دلم.قشنگ درکت می کنم...منم روزای آخر دیگه طاقتم تموم شده بود...دلم می خواست زودتر بیاد!!!! انشالله که به سلامتی زایمان می کنی گلم.
مامان فاطمه جـونی
23 دی 92 17:07
ایشالله لحظه دیدار نزدیکه.... به زودی دخمل نازتو تو آغوشت میگیری