پاییز هزار رنگ 95
پاییز از راه رسید و فروزان ماه های 33 و 34 و 35 رو طی میکنه.......
این روزها خیلی پر جنب و جوش و وروجک شده..یعنی هر روز که میگذره پر انرژی تر و البته شیرین تر میشه..
خیلی صحبت مبکنه و جمله بندیهاشم عالیه و البته هنوز حرفهای کلماتی رو جابه جا میگه که بسیار شیرین و دوست داشتنیه
رفتن به مهد رو خیلی دوست داره و میاد و برامون از کارهایی که انجام میده تعریف میکنه...دوستهایی که بیشتر باهاشون بازی میکنه مهدیس و غزاله هستن که خیلی دوسشون داره..... خداروشکر امسال بدنش مقاوم تره و دو بار تا حالا نیاز به انتی بیوتیک پیدا کرده...
همچنان از گودال و بلندی میترسه..همچنین از ماشینهای سنگین( به قول خودش بزرگ) و اگه توی پیاده رو هم باشیم خودشو به من میچسبونه...
همچنان مقاوت میکنه برای دستشویی رفتن
خیلی خوب بلده حرفشو به نفع خودش عوض کنه..امروز داشت ناهار کباب تابه ای میخورد...میگفت عسل(عروسک محبوبش) هم میخواد ..گفتم نداریم از مال خودت بهش بده..دخترته دیگه بهش بده....بعد شروع کرد به گفتن اینکه نه عسل گریه نمیکنه میگه سیرم تازه کبابش خوشمزه نیست و نمیخواد
میگه من سه تا دختر دارم..مرسانا، فاطمه، شهراد!!!
خودشو مشغول میکنه به بازی و البته گاهی هم همبازی میخواد و منم میشم هم بازیش..
مامان بازی و خونه بازی و غذا پختن از بازیهای هر روزشه....
کتاب خوندن و نقاشی کشیدن رو خیلی دوست داره...
فروزان که خودش رو با گیره هاش خوشگل کرده
فروزان دخترش مرسانا رو بغل کرده
از اولین دست سازه های فروزان البته به تنهایی.......
فروزان و نقاشی" چشم چشم دو ابرو....."
اینجا هم کوه و خورشید کشیده....
فروزان تو مهد کودک.....
اینم ی روز سرد و برفی پاییزی..........
اینجا دستکش هاش توی مهد جا مونده بود..دستکش منو پوشیده