عاشورا
پیر همه بود اگر چه او کودک بود
صبرش ز غریبی پدر اندک بود
میکرد به نی اشاره میگفت رباب
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
دخترکم، امسال نتونستم خیلی واسه عزاداری بیرون برم . فقط شب عاشورا
رفتم مسجد سر کوچه ولی روز عاشورا رفتیم روستا که هر سال میریم. آخه
همه رفته بودن و منم تنهایی دلم میگرفت. تازه شب قبلش هم همه رفته
بودن خونه خاله که ما نرفتیم، چون بابایی میگفت سرده و صلاح نیست.
دیروز رفتم توی امامزاده نشستم وکلی دعا کردم.
دخملی مامان الان یه فرشته معصومی و خدا خیلی هواتو داره. برای هممون
دعا کن.
حالا چند تا از عکسهای مراسم دیروز رو میذارم تا دوستانم با مراسم های
اینجا آشنا بشن. البته عکسها از آرشیو سالهای قبله
این طفلان به خاطر طفل 6 ماه امام حسین (ع) عزاداری میکنن
اینجا هم به یاد طفلای اسیر شده کربلا.........
اینجا هم به یاد علمدار کربلا ، علم ها رو حمل میکنن
و مردم این نخل رو به یاد نبودن تابوتی برای امامشون بلند میکنن........
امیدوارم عزاداری همه قبول باشه