گوشه ای از لحظات دخترکوچولوی من در سال 97
***** من سال 97 به دلایلی نتونستم به موقع خاطرات دخملی رو ثبت کنم و الان لحظاتی رو برای خودم و خودش یادآوری میکنم*****
دختر عزیزم می خوام از حال و هوای این روزهات بگم
این روزها می خوای مستقل تر از قبل عمل کنی و حتی گاهی وقتها اگر حرفت رو به کرسی نشونی قهر میکنی ولی من سعی میکنم خیلی متعادل تر رفتار کنم.
خیلی خیلی حساس شدی؛ خدا نکنه ی بچه دیگه رو نوازش کنیم و یا ابراز علاقه به کسی...همه محبت و توجه رو برای خودت میخوای.
این روزها خیلی از کارهات رو خودت میخوای انجام بدی و خیلی شیرین و کامل حرف میزنی....
خلاصه روزهایی که با تو میگذره شیرینه ولی گاهی کلافه میشم از کارهات و خیلی سخت میشه برات درستی کارها رو گفت آخه همه کارهایی که انجام میدی رو درست میدونی ولی خیلی خیلی حرف منو قبول میکنی و باید همه کارهایی که انجام میدی رو تایید کنم که گاهی اصلا این رفتار خوب نیست متاسفانه....
خاطراتی از سال 97 رو با عکسهات برات میگم...
دشت شقایق ها- کالپوش که همراه خونواده دایی شون رفتیم که واقعاا محشر بود.
آبشار مجن که خیلی خیلی دوست داشتی و حسابی بازی و دیدن آب برات لذت بخش بود..
عاشق قطرات آب روی موهای فرفری تم❤️
فروزان در قالبهای متفاوت...
فروزان و مرسانا در شهر بازی.....
زمستان و برف بازی...
فروزان خانم فوق العاده علاقمند به کاووش تو گوشی شده و یکی از علاقمندیهاش درست کردن این تم هاست.اینقدر میچرخه تا ببینه چطوری باید باهرچیزی کار کنه و اخر کشف میکنه...
و تولد 5 سالگی دخملی نازنینم..
امسال تصمیم گرفتیم فروزان رو سوپرایز کنیم و طبق ی نقشه قبلی فروزان رو همراه آقاجون به مدت نیم ساعت فرستادیم فروشگاه و در این فاصله خیلی سریع اتاق رو تزیین کردیم و کیک و شمع و خلاصه کلی تولد بازی رو با کمک بابا آماده کردیم. لامپ اتاقها رو خاموش کردیم و وقتی فروزان و اقاجون اومدن داخل خونه من و بابایی پریدیم وسط و با شمع و فشفشه و آهنگ تولد فروزان رو سوپرایز کردیم ولی خودمونیم حسابی حسابی جا خورد بچم..حتی دو قدم برگشت و رفت بغل آقاجون..هیچی نمیگفت...
فروزان در کتابخونه..
فروزان و بازیهاش...
فروزان در پشت صحنه اتلیه به مناسبت شب یلدا..