فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

دختر کوچولوی من

این شبها....

دخترم، فروزان، با اومدن بهار و عید واسه مامان یه عیدی خوب آوردی، بیخوابی شبانه !!!!!! میدونی خانم بلا، حدود 3.5 ماه بود که شبها بیداربودیم و شما نمیخوابیدی. اگر هم مثلا 12 میخوابیدی یه ساعت بعد بیدار میشدی و من پابه پات بیدار بودم و مشغول بازی و گاهی اروم نگه داشتنت. دیدم نمیشه و باید یه کاری بکنم. حسابی برنامه هام ریخته بود به هم . حسابی روزا خسته ام و سردرد امونم بریده بود... خلاصه بردمت دکتر و گفت باید خوابشو تنظیم کنی وگرنه مشکل کم خوابی نداره چون تا ظهر خوابتو میکنی... قبلا هم یه کارایی کرده بودم ولی جواب نداده بود. خلاصه از 20 روز پیش تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده از غروب به بعد نذارم بخوابی.. دو سه شب اول بهت دیفن ...
18 تير 1393

اندر احوالات فروزان گلی 5

دختر مامان ماه قبل نشستن  رو شروع کرده و هر روز بهتر و بیشتر میشینه. قربونت بره مامانی . اینم اولین نشستنهای دخملی..........     قربونت برم عزیزکم که وقتی عکس میگیرم زل میزنی به مامانی.... البته گاهی گوشی رو میخوای .     اینجا طبق معمول دنبال چیزیه که بزاره توی دهنش....ولی چیزی گیرش نیومد دخترم .     ...
5 تير 1393

اندر احوالات فروزان گلی 4

الان چند روزه روروک رو بیرون اوردم تا با نشستن داخلش سرگرم بشه. یه کم بازی میکنه و بعدش خسته میشه و میگه منو دربیاریییییییییییین .     الان دیگه حسابی مشغول خوردن شصت پاهاش میشه ولی نتونستم ازش عکس خوبی بگیرم چون تا میام عکس بندازم پاهاشو ول میکنه و گوشی رو میخواد . بهترین عکسم همین بود......     و البته شیشه جویدنش. قبلا هر از گاهی که کار داشتم و نبودم خانم گل با شیشه شیر میخوردن ولی الان یه ماهه که نمگیره و فقط سر شیشه رو میجویه. اگه شیشه رو بگیره بد نیست یعضی وقتها که نیستم لازم میشه.     فروزان به آویز بالای تختش هم علاقه داره...       ...
2 تير 1393

اندر احوالات فروزان گلی 3

علاقه عروسک مامان به بطری!!!!!!!                                           دیشب بطری رو پایین پاهاش انداخته بود و با هنرمندی تمام با دو تا پاهاش بطری رو بلند کرد و رسوند به دستاش .... واسه اولین بار بود میدیدم با پاهاش چیزی رو بلند میکنه .               و البته علاقه عروسک من به خوردن تشک تعویضش........تا میذارمش شروع میکنه .     یه روز من و دخملی بیرون بودیم و  واسه اولین بار...
2 تير 1393