روزانه نوشت فروزان!!!
29 آبان: فروزان واسه اولین بار و دو مرتبه، چند تا از اسباب بازیهایی رو که از سبد خالی می کرد رو دوباره برگردوند سر جاش!!
3 آذر: امروز موقع نمازخوندنم مهر رو میذاشت روی جانماز و بعدش جانمازو تکون میداد که مهر بیفته. بعد دوباره اونو میذاشت داخل جانماز.....این کارو شاید 20 مرتبه تکرار کرد.
23 آذر: امروز ترسش از ایستادن ریخته بود و خودش با کمال میل میخواست واسته اماااااااااااا فقط گاهی و خیلی کم.
27 آذر: امروز خودش به تنهایی با نی آب خورد. قبلا هم امتحان کردیم ولی خیلی موفقیت آمیز نبود و یادش میرفت چیکار کنه، اما الان خوب یاد گرفته.
30 آذر: واسه اولین بار فروزان به همراه بابایی رفتن بیرون تا مامانی به کاراش برسه. روی صندلی ماشین نشست و کمربندشم محکم بست.
1 دی: به خاطر شهادت امام رضا داشت مشهد و حرم رو نشون میداد. منم دلم پر کشید و چند قطره اشک ریختم. یهو دیدم اومد جلو و با انگشتای کوچولوش اشکمو پاک کرد و انگشتشو گذاشت توی دهنش!!!!
یه بارم داشتم ظرف میشستم کنارم بود. چند قطره آب چکید روی کابینت. دیدم با انگشتش یه قطره رو برداشت و گذاشت توی دهنش.
4 دی: امروز دیدم گوشی موبایل رو برده سمت گوشش و صحبت میکنه... قبلا با تلفن دیده بودم الو میکنه ولی با گوشی اولین بار بود( گاهی که براش شعر میذاشتم، گوشی سمت گوشش میبرد ولی خاموش نه).
6 دی: امروز با پایین اومدن از روی تختمون که نیم متر ارتفاع داره منو غافلگیر کرد اینطوری .
7 دی: جوونه زدن سومین مروارید کوچولوی فروزان جونی..... هورااااااااااا
7 دی: از امروز رسماااااااااااااااااااا ترس فروزان واسه واستادن ریخته و خودش با کمال میل دستاشو ول میکنه تا واسته و زمان طولانی تری رو وامیسته.
9 دی: جوونه زدن چهارمین مروارید کوچولوی عسل مامان.
11 دی: امروز در کمال بهت من رفت سراغ حلقه هاش و خودش اونا رو داخل میله اش مینداخت. این کارو چند بار تکرار کرد. آخه قبلا من دستش میدادم و با کلی تشویق این کارو انجام میداد ...... الان میشینه و همه رو میندازه توی میله و بعد واسه خودش دست میزنه...
15 دی: کشو پارچه های آشپزخونه باز بود. بعد از اینکه وسایلشو ریخت بیرون بلند شده و برعکس شده پشت سر، میخواد با پا کشو رو ببنده!!!!!!!!!!!!! شاید از مامانش یاد گرفته ..
15 دی: امروز یه پارچه گردگیری آشپزخونه رو برداشته و شروع کرده به گردگیری بوفه و پریز برق کدبانوی کوچولوی من!!! تا رسید به تمیز کردن بخاری با گفتن " دا " (داغ) از تمیزکردنش صرف نظر کرد.
18 دی: امروز خودش به تنهایی بدون تکیه به جایی بلند شد و واستاد. آخه قبلا دستشو به جایی میزد تا بلند شه. البته تا حالا یکی دو بار بیشتر انجام نداده!!!
18 دی: امروز اواین بار خانم خانما غذایی که دوست نداره رو با انگشت از دهانش میاره بیرون و این روند همچنان ادامه داره.
22 دی: پنجمین مروارید فروزان جونم جوونه زده......
و اما 25 دی فروزان جونی یک ساله شده.....هورااا