فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

دختر کوچولوی من

15 ماهگی بهار خونمون

 این ماه خیلی خاص و ویژه بود. فروزان  لغات جدید و زیادی میگه. میشه گفت ماه اوج یادگیری لغات فروزانی بود. همینطور ماه خداحافظی با چهاردست و پا رفتن و تنهایی راه رفتن های گل دختری بود.  تا کلمه ای رو میشنوه تکرار میکنه. گاهی بارها تکرار میکنه و ازش خیلی استفاده میکنه. خیلی وقتها با گفتن بعضی کلمات مارو غافلگیر میکنه........... با وجود عید و نوروز حسابی فروزان خوش گذرونده و حسابی هم عاشق بیرون رفتن و به قول خودش "دَدَر " شده. لغاتی که این ماه خیلی ازشون استفاده کرده........ به ماشین میگه " دید" مادربزرگش(مامان بابا) .......... نَنَ پدربزرگش رو بابا صدا میکنه. آقاجون ممد(بابا...
25 فروردين 1394

مسیر بازگشت از سفر

مسیر بازگشت از گرگان- جاده توسکستان     فروزان برعکس طهورا جون میترسید قدم از قدم برداره..... چهره اش کاملا نگرانیشو نشون میده        راستی این مزرعه زیبا رو ما لگدمال نکردیم هااااااااا کسانیکه قبل ما اومده بودند عکس بندازن این کارو کردن دخترم مراقب طبیعت باش همیشه.........       ...
19 فروردين 1394

سیزده بدر 94

  سیزده بدر امسال با وجود تو برایم سرسبزترین روز بهار بود. همیشه سبز باشی دخترم ......   کشف برگهای سبز درختان........ دخترم مثه مامانش عاشق طبیعت سبز شماله   اینم آسمون آبی بالای سرمون.......     نازو کرشمه فروزان واسه بابایی    صحبت پدر دختری..........     ترس فروزان از تعادل نداشتن روی برگها و اینجا دیگه گریهههههه میترسید قدم برداره    بهت همراه خواب آلودگی فروزان از تاب خوردن بچه ها......   توپ بازی دخترعموهای خوشگل....... عک...
17 فروردين 1394

فروزان و ماهی ها

فروزان و به قول خودش " ما "         فروزان عاشق ماهیها شده.... همش میگه " ما " و باید ببریش پیش ماهیها. توی تلویزیون هم که میبینه شروع میکنه به " ما " گفتن! دایی جونش که اینجا بود همش میگفت " دا " " ما " ( دایی ماهی ) و اشاره میکرد که ببریش بیرون.....   اینم تنگ ماهی........... و آخرش میشه این.......   اینجا دیدم دستاشو خیس میکرد و میزد به سر بابایی که هواسش به تلویزیون بود ..     ...
17 فروردين 1394

بهار با تو زیباتر است........

بهار اومد. فصلی که من عاشقشم. عاشق برگهای سبز و تازه ای که روی درختها میشینه. عاشق شادی و شور بین آدمها. عاشق شکوفه های سفید و عطر بهارنارنج. عاشق یه روز پر طراوت بعد یه روز بارونی ... عاشق روزهای مهربونی که این روزها بیشتر میشه حسش کرد.   و امسال دومین بهار من و توست. اره دخترم امسال باز هم با وجود تو من بهاری ترم. بهار من یه رنگ و بوی دیگه گرفته. دو ساله که تو هستی و از خدا میخوام سالهای زیادی رو در کنارت بهارو حس کنم........   بهار خونه ما عیدت مبارک... بهارت مبارک... سال نو مبارک     فروزان و هفت سین زیبای خونه عمو جون   فروزان و باباجی...
2 فروردين 1394

چهارشنبه سوری کوچک ما

امسال بابایی واسه دخملش یه آتیش کوچولو توی باغچه خونه روشن کرد..... و توی اون سرمای شبانه خوردن یه چای داغ خیلی چسبید.               فروزان واسه اولین بار دراژه خورد و چقدر هم خوشش اومده بود         ...
28 اسفند 1393

اخرین روزهای سال با فروزان

امسال با فروزان روزهای آخر سال منم خاص بود، مراسم خونه تکونی طولانی تر از قبل ، خیلی ارام و متین، همراه با بازی و سرگرمی و البته با کمکهای چشمگیر فروزان گذشت .... هر جایی که تمیز میشد با سرعت فوق العاده ای دوباره به حالت اول که نه، اما چیزی نزدیک به اون تبدیل میشد. کلا هر چیز مرتبی رو فروزان دوست داشت نامرتب کنه..... و هفته آخر که مقارن شده بود با دندون درآوردن دخملی که نگووووووووووو بر ما چه گذشت......   و حالا کمک های فروزان به روایت تصویر و به سبک کودکانه خودش   جاروکردن   مرتب کردن لباسها   تمیزکردن آشپزخونه   شیرینی پختن   تمیزکر...
28 اسفند 1393